بوی لیمو!

ساخت وبلاگ
من در جنگ بودم امروز جستجو کردم در سایت ملی ارتش نوشته بود مدت زمان حضور اینجانب در جبهه ۷۶۵ روز به عنوان ستوان دوم وظیفه که از نظر آنها فقط یک ایثار خشک و خالی بود بی عقبه و من خوشحالم که در جنگ میهنی شرکت کردم آن هم برای مدت ۷۶۵ روز و ورقه رشادت هم از فرمانده یگان مربوطه که انسان شجاعی بود دریافت کردم. من همواره از جنگ متنفر بودم و در بدترین شرایط سعی کردم سلاح به دست نگیرم اما خوب به سربازان همراهم فرمان می دادم بجگند و از ابزار و ادوات جنگ استفاده کنند یادم می‌آید از آخر اسفند ۶۶ تا بهار ۶۷ یگان ما که تیپ ۷۵۰ تکاور بود در لشکر 84 خرم آباد کلی عملیات زمینی داشتیم و تعداد زیادی از دوستانم را در آن عملیات ها از دست دادم. عنوان کلی عملیات نصر بود بر روی تپه های آهنگران و ما علاوه بر کشته و زخمی شدن تعدادی زیادی از همرهان عده ای را در صحنه نبرد جا گذاشتیم از مهدی بچه تهران تا ستوان همایون ضیایی و خیلی های دیگه را که فراموش کردم .گردان ما مدتها در تیر رس دشمن بود و راحت گلوله باران می شدیم و من علیرغم آن همه شدائد زنده ماندم که رنج ها و زجرها و آزارهای بعدی را به چشم ببینم و مثل کرگدن با پوستی کلفت به زندگی ادامه بدهم ظاهرا قرار بود کارت ایثار بفرستند که نفرستادند و قرار بود خدماتی به ما بدهند از قبل کارت ایثار ملی که ندادند و فعلا در حد خالی بندی ست و نمی دانم چرا جادوی خیال و خواب دم صبحی هنوز اجازه نمی دهد از وسط میدان مین برگردم ! ماهشهر صبح فروردین ۱۴۰۳ علی بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 22:35

آب و آتشامروز در این ظهر جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ بعد از نان و پنیر و بيسکوئيت که کلی هم چسبید مثل اینکه شور انقلابی گری قرمه سبزی را از یاد برده ام و لذت ماهی تنوری صُبور آن سالهای دور که به خاکستر بعد از سرد شدن تنور سپرده ام و به هر چه کباب و چلو بود پشت پا زده ام.بعد درب بالکن را گشودم و اندکی در بالکن قدم زدم روز آفتابی جمعه بهمن و آسمان بی سور و سات ابر و باد هیچ هم قشنگ نیست اما همچنان شک ندارم تنهایی این همه آدمی که یقین دارند می اندیشند و هستند ! والا آن دو تا سگ که در خیابان در حال گریز از یک سمت خیابان به سمت دیگر بودند هیچ نیازی به بودن و شدن ندارند مثل جیک و جیک گنجشکان بر شاخه های درختان روبرو که مست آرامش روزگارند و مثل سگها دنبال هیچ کشف و شهودی نبودند و البته آدمی نیز به احتمال اگر اندکی اختیار و آزادی دارد در حد یک طنز تلخ و از سر ناچاری ست که به آب و آتش می زند تا مثلا از این آب گل آلوده ماهی مقصود را صید کند ، زهی خیال باطل.و بعد گوش جان سپردم به بخشی از کتاب صوتی دنیای صوفی اختصاصی سقراط و کانت که مثل سخن عشق در زبان حافظ یادگاری ست در این گنبد دوار .باری زمستان امسال نیز مثل همه زمستان های پیش از این میاید و میرود و بهار دلکش می‌رسد از راه و آدمی نیز فکر می کنم چند روزی بیش فرصت ندارد که به تار و مار عصر ابطال و جهل زمانه تکریم کند بعد از آن همه روشنفکری و روشنگری که برای ساختن جهانی قشنگتر به آب و آتش زدند که از آب هیچ به دستشان نرسید مگر سیلاب ویرانگر و آتش نیز که در ذاتش ویرانی وانقلابیگری ست. ماهشهر علیگذشته در آینده در بلوار پشت دیوار سپاه نشسته ام و دارم با خودم گپ می زنم خوبست در حد مقدورات همواره یه کاری کرد تا آیندگان به رفتار مستبدا بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:40

در آغاز نوروز،در آغاز بهارآرزو کنیم بیمارستانها از بیمار تهی شوندزندانها از زندان،قلب ها از نفرتو ستمگری در خیال تاریخ هم بمیردباور کنیم جهان برای هیچ کس تنگ نیستو سفره خداوند هم بر روی هیچ کس بسته نیست....ماهشهر علییادی از دادا و تراژدی هولناک اسرائیل !لچک سفید و دراعه مشکی همه بوی دادا می داد با شیشه عطر گلسرخی که در جیب دراعه بود بوی خوشش فضا را پر از عطر میکرد مثل همه کودکان عالم و آدم به مادر بزرگ مادری ارادت خاصی داشتم . به او دادا می گفتیم .دادائی که علیرغم مصائب ایام و از دست دادن دو فرزندش در سالهای جوانی اما قلب و روحی بزرگ داشت .من همه ماجراهای اولی شدن از از زادن تا زبانم که از کج و کوله گی در آمد یا تا روزی که صدایم از کودکی به نوجوانی رسید را از زبان دادا شنیدم . دادا بود که اولین بار گفت علی دا صدات بزرگ شده حتما خودت هم قد کشیده ای و مادرم می گفت دا خطاب به دادا که علی قد بلند میشه و حرف و حدیث میان مادرم و مادرش که هیچگاه تمامی نداشت.دادا در آن روزگاران چون تنها دخترش مادرم بود همواره چند روزی میهمان خانه ما بود تا بعد از چند روز مادرم می گفت دا دست دادا را بگیر و آرام از میان سده ببرش خونه دایی و من چه ذوقی می کردم وقتی دست دادا را می گرفتم که آن فاصله طولانی از یه باریکه راه در میان سده زمستان پر آب و یا گرمای طاقت فرسای تابستان را طی کنم تا به منزل دایی برسم .مادر بزرگم نابینا بود مادر تعریف می کرد از بسکه برای دو پسر جوانش اشک ریخت تا چشمانش را از دست داد اما روحیه پر امیدوار و توانایی داشت .همیشه شیفته قصه هایی بودم که از زبان دادا می شنیدم بعلاوه شور و شعف من در کنار دادا زمانی بیشتر می شد که در مسیر راه تا منزل دایی برایم قصه های شفاهی را که در سینه دا بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:40

شکستن حرمتها!بس كه بد ميگذرد زندگى اهل جهانمردم از عمر چو سالى گذرد، عيد كنند.. صائب تبریزیاین روزها روی جلد اکثرمجلات اروپایی به این مضمون آراسته است -آیا حقیقت مرده است-و من می پرسم حقیقت در کجای آرزوهای بشری بیتوته کرده است...که نای برخواستن ندارد و اصلا حقیقت چیست و چه باید باشد ...تا اندکی از وسواس و دلهره و رنج معاصر بشر التیام یابد زیراجهانی که مدهوش چشم مست و می ناب اخلاق و مدارا نیست و قدرت در ید زنگیان مست است بهتر از این نمی شود ....هر چند علیرغم این همه مصائب شخصا دوست دارم در این روزهای اخر سال ۱۴۰۲ اهالی قدرت و قداست تمامیت خواهی یه جایی به تامل در خود بنگرند و به سرنوشت پیشنیان خود و به حال و احوال بشر درمانده از این همه فقر و فاقه و ظلم نظری به حرمت بیندازند که در کجای شطرنج دوستی یا دشمنی ایستاده اند .... برای عمر تاریخ مدون بشر سالها که هیچ ،قرنها هم بگذرد در آنچه آسایش و سلامتی به مفهوم اخلاقی آن جایگاهی نمی بینم...درجهانی که هر کس نقطه مقابل من است بلقوه یک دشمن به حساب می آید .. ..ومثل اینکه دشمنی در تراز آدمی جزیی از ذات او شده است در حالی که امروز علوم انسانی خردورز دارد تلاش می کند که به نتایجی برسد که بتواند دشمنی ها در فرهنگ بشر چون ویروسی بدخیم علاج شود اما دریغ و بعید‌، ظاهرا سیاست تنها راه نجات بشر را بسط دشمنی و ویرانی و تبعیض می داند از رنگ و نژاد تا تبعیض خودی و غیر خودی ماهشهر علیدر باره خشنونت و بحران جمهوریامروز مروری داشتم بر کتاب بحران های جمهوری نوشته فیلسوف سیاسی معاصر هانا آرنت ، وی در این کتاب نه فقط به نقد دولت و شهروندان و مفاهیم علوم سیاسی می پردازد بلکه با توجه به سیاست غلت دولت ها و رفتارهای ناشی از دروغگویی و تظاهر و بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 190 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:40